برف بازی
سلام
خوبی بابایی
دیروز پریروز برف خیلی سنگینی اومد دخترم که همه خوشحال بودن از این نعمت بزرگ خدا.
شما هم که کلی ذوق کرده بودی و هی از پشت پنجره نگاه میکردی و یواشکی هم میرفتی در حال رو باز میکردی و میرفتی رو تراس.
روز پنج شنبه عموها اومدن تو حیاط برف بازی کنیم و شما هم لباس گرم پوشیدی و رفتی تو حیاط و با اون دستهای کوچولوت برف گوله میکردی و همه رو میزدی
عموها رو خیلی زدی و اونها هم تلافی میکردند.
دیگه عموها حریفت نشدن و ...
این بلا رو سرت در اوردن
دیگه خسته شده بودی و از خستگی افتاده بودی رو زمین .
دوستت داریم عزیزم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی