سیده هدیهسیده هدیه، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 19 روز سن داره

تجربه های دخترم هدیه جوووووووووون

شروع استرس

1390/9/28 11:20
425 بازدید
اشتراک گذاری

سلام

خوبی شیطونکم

دیروز همه ی ما رو نصف عمر کردی

ما خونمون سر نبش خیابونه . من که از خونه رفتم بیرون (چون زود برمیگردم در رو نمیبندم) هدیه جوووووووووووووون هم پشت سر من اومده بیرو.ن.

خوشحال و خندون که رفته دردر........

که یهو مادر جون میگه هدیه کو . فک میکنن تو حیاطی وقتی که میان  میبینن در حیاطم بازه واااااااااااااای

مامان میدووه تو کوچه که میبینه........

یکی از همسایه ها از وسط خیابون داره میارش

بعد از اینکه اومده خونه مامان فهمیده که این خانوم دستش به دستگیره حال میرسه و دوباره و سه باره این حرکتو تکرار کرد که با قفل کردن در به این قضیه خاتمه دادن.

وقتی که من اومدم مامان قضیه رو تعریف کرد دنیا رو سرم خراب شد

خدایا شکرت...........


پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (9)

مامان رامیلا
29 آذر 90 12:40
شب یلدا شد و میلاد خوش ایزدمهر زایش نور از این ظلمت تاریک سپهر شب یلدا شد و بر سفره دل باده عشق رخ معشوقه و مدهوش دلداده عشق .... شب یلدایتان پر ستاره و پر خاطره باد .
مامان پرنیا خانوم
1 دی 90 10:34
شیطون بلا چرا این قدر کنجکاوی مامان جونتو ترسوندی دیگه از این شیطنتا نکن اخه ما مادرا همه وجودمون به شما بنده عزیز خاله
ماماني هديه
1 دی 90 20:22
سلام خدارو شكر كه به خير گذشت حالا ديگه اين خانم كوچولو حسابي قد كشيده اي شالا هرگز جز خوبي و سلامت سراغش نياد
مامان رامیلا
3 دی 90 0:20
شما هم یادتون نره به ما رأی بدید .کد 134
سمیه : مامان مسیح مقدس
3 دی 90 1:48
سلام...خوبین ...؟ هدیه جون خوبه ؟ به به چه شعر قشنگی .... حتما بهتون رای میدیم....شما هم مسیح ما رو فراموش نکنین... کد ما : 192
مامان نوژا
3 دی 90 7:57
وایییی خیلی مواظبش باشینا
مهرانه مامان مهرسا
3 دی 90 8:49
سلام چشم حتما بهتون راي ميدم
سودابه
17 دی 90 23:19
همینه دیگه . ما بزرگترا بزرگ شدن بچه ها رو انگار باور نداریم . خدارو شکر که به خیر گذشت.
مامان نازی نرگس
18 دی 90 0:59
ای وای هدیه جون دل مامان و بابا رو لرزوندی ای بلا خانوم