سیده هدیهسیده هدیه، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 13 روز سن داره

تجربه های دخترم هدیه جوووووووووون

شروع استرس

سلام خوبی شیطونکم دیروز همه ی ما رو نصف عمر کردی ما خونمون سر نبش خیابونه . من که از خونه رفتم بیرون (چون زود برمیگردم در رو نمیبندم) هدیه جوووووووووووووون هم پشت سر من اومده بیرو.ن. خوشحال و خندون که رفته دردر........ که یهو مادر جون میگه هدیه کو . فک میکنن تو حیاطی وقتی که میان  میبینن در حیاطم بازه واااااااااااااای مامان میدووه تو کوچه که میبینه........ یکی از همسایه ها از وسط خیابون داره میارش بعد از اینکه اومده خونه مامان فهمیده که این خانوم دستش به دستگیره حال میرسه و دوباره و سه باره این حرکتو تکرار کرد که با قفل کردن در به این قضیه خاتمه دادن. وقتی که من اومدم مامان قضیه رو تعریف کرد دنیا رو سرم خراب شد ...
28 آذر 1390

تمنای بخشایش

سلام الهی که من قربون این دخترم برم برم برم همینجور برم تا................ مامان جون بعد از اتمام تابلو فرش مادر و کودک کاری با نام تمنای بخشایش رو شروع کرده با این تصویر البته پیشرفت کار خیلی کنده به لطف هدیه جووووووووووووووووووون تا مامانی میشینه پای دار که ببافه فوری میپره رو پشت مامانو میگه پیتیکو پیتیکو...مامانم به اجبار بیخیال میشه. فقط وقتی سر کار خانوم خواب تشریف دارن مامان جون چند تا گره میزنه. جدیدا وقتی که میخوابی نقشه ی تابلو فرشو به ریتم لالایی میخونم که هم تو بخوابی هم مامان جون ببافه. خلاصه عالمی داریم خیلی دوستت داریم ...
26 آذر 1390

امان از دست هدیه جوووووووووووووووووووووووووون

سلام میخوام از پیشرفتای دخترم بگم. ماشالاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا دیگه همه چی میگه این بلبل بابا. ترشو یعنی هر چیز ترش مث کشک ابلیمو پرتغال و ... سلام کردن که نگوووووووووو هر کس و هر چند بار که از در وارد بشه یا هدیه جووووووووووووون ببینش باید سلام کنه دو تا بلدرچین داره روزی صد بار به اونها سلام میکنه رقصیدنشم واااااااااااااااااااای نمیدونین  میکشه منو مامانشو. از رقص پاش بگم از عشوه هاش بگم از دستاش بگم . الهی همه همیشه سالم باشن    الهی امین   ...
20 آذر 1390

دوباره دندون دوباره تب

سلام سلام به دختر گلم هدیه جووووووووووووووووون بعد از ی دوره مریضی که حسابی ضعیف شده بودی داشتی بهتر میشدی که......   دوباره دندونات اونم چندتا همه با هم........ باز تب و بی حالی شروع شد در همین حین سرما هم خوردی آخه این ننه سرما یهو اومد و همه غافلگیر شدن. دیروز رفتی متخصص و ی دوره آنتی بیوتیک بهت داده انشالاه که خوب خوب بشی عزیزم. امروز 5 آذر سالگرد اولین خنده بلندته(قهقهههه)امروز روز بخشندگی هم هست امیدوارم تو زندگیت بخشنده باشی عزیزکم. دوستت داریییییییییییییییییییییییییییییم ...
5 آذر 1390

مریض شدن هدیه جوووووووووون

سلام من دوست نداشتم این پستو بزارم ولی گفتم حالا................... هدیه جون از روز یکشنبه ببخشید اس اس شد. بردیمش متخصص ولی تاثیر نداشت بی اشتهایی هم از ی طرف حسابی ظعیف شد.(بمیرم برات بابایی) هیچ غذایی و دارویی جواب نداد. خلاصه.......... آقا جونش گفت و مامانم گفت بریم بند باز کنی . امروز صبح با مامان رفتی(شاید خیلی ها اعتقاد نداشته باشن) ولی رفتن و 2 تا تخمه افتابگردون (ریز) از 2 تا سوراخای بینیش در اومد با فوت کردن. از همون موقع اشتهاش باز شد و تا الان شکر خدا حالت خیلی بهتره و اشتهاتم باز شده. انشاالا هر چه زود تر برگردی به حالت اولت. الهی همه بچه ها همیشه سالم باشن ...
27 آبان 1390

گفتن اعضای بدن

سلام امروز دیگه هدیه جووووووووووووون تمام اعضای بدنشو یاد گرفته.                                                                                                &...
17 آبان 1390

هدیه جووووووون و تابلو فرش مادر و کودک

سلام مامان تابلو فرش مادر و کودکو میخاست جا به جا کنه ی لحظه گذاشت پایین فوری هدیه جون دویید طرفش و شروع به بوسیدن تابلو کرد.   هدیه جووووووووووووون در حال بوسه بر هنر دست مامان. ...
7 آبان 1390