مسافرت گرگان
سلام چطوری نفسم؟ روز پنج شنبه 15 شهریور از مشهد بسوی گرگان حرکت کردیم . من - شما - مامان جووووون - دایی افشین و آقا رضا دوست دایی . البته بهانه این مسافرت عروسی داداش آقا رضا بود (آقا رهی و پریسا خانوم) پنج شنبه شب رسیدیم و فرداشم تا ظهر خواب بودیم و بعد از ناهار دامادو بردن حموم و منم نقش دی جی داشتم و چن تا آهنگ رقصیدن و تا شب که مراسم حنا بندون بود. خیلی جالب بود و خوش گذشت. شما هم که عاشق رقص و عروس داماد بودی . یک ساعتی باهاشون رقصیدی و چون ظهر نخوابیده بودی رفتی بغل مامان و خوابت برد. یکی از دوستان حدیث خانوم (خواهر داماد)از کاشان اومده بودن که ی دختر ناز داشتن بنام عسل خانوم. که خوبیش این بود که ...
نویسنده :
خوشبخت ترین بابای دنیا
15:41