سیده هدیهسیده هدیه، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 13 روز سن داره

تجربه های دخترم هدیه جوووووووووون

از نوروز تا الان............

سلام خوبی ناز گلم؟؟؟؟؟؟؟ ببخشید دیر به دیر آپ میکنم. این مدت اتفاقات زیادی افتاده که متاسفانه چون دیر آپ کردم یادم رفته حالا اینایی که یادمه رو ثبتشون میکنم به عشق خودت. جدیدا به ژست گرفتن علاقه شدیدی پیدا کردی که چن تاشو میزارم اینجا حتی تو خیابون ول کن نیستی.   اینم یکی دیگه   جمعه دو هفته پیش بود که جشن فارغ التحصیلی مامان جووووووووون بود که شما هم بعنوان مهمان تشریف بردین. و مهمون کوچولوی جشن بودی. جمعه هفته پیش هم رفتیم بیرون شهر با عموها  نزدیک جایی که نشسته بودیم چن تا بز اومدن برای چرا از جایی که شما علاقه شدیدی به حیوونا داری دیگه کالا رفتی پیش او...
3 خرداد 1393

ایام نوروز

سلام خوبی دخترکم؟ خب... ماشالا یک سال بزرگتر و فهمیده تر شدی عزیزم و امیدوارم سالهای خوب و پر از موفقیتی در انتظارت باشن. تحویل سال رو با حضور دایی افشین که روز تولدشم بود آغاز کردیم که یک کیک کوچولو هم مامان جون گرفته بود و دور هم حسابی خوش گذشت. روز اول چند جایی برای دیدن بزرگتر ها رفتیم  و صبح روز دوم به طرف گرگان برای عقد عمو رضا (دوست دایی افشین) براه افتادیم . برف و بارونی قشنگی تا گرگان همراهیمون کرد و عصری رسیدیم به مقصد. فردا عصر مراسم عقد تو یکی از هتلها برگزار شد و شما کلی با عروس رقصیدی و عکس گرفتی. روز چهارم هم با دوستای دایی و اقا رهی و پریسا خانوم رفتیم بابلسرو تا آخر شب لب ساحل بودیم دور ...
18 فروردين 1393

اولین پست 1393

سلام هدیه خدایی اولین پست سالو به قول خودت مامان میرتا داره برات مینویسه امیدوارم من و باباحالا حالا ها  زنده باشیم و شاهد موفقیت های روز افزون شما در زندگیت باشیم عیدت هم مبارک امیدوارم سالهای خوبی در پیش رو داشته باشی. ...
18 فروردين 1393

ادامه سفر

سلام خوبی عزیز دل بابا؟؟؟؟؟؟؟؟ ببخشید دیر شد آخه عکسها تو گوشی مامان بود. شما مدینه اول بودین و بعد از مدینه راهی مکه شدین و اونجا هم حسابی خوش گذروندین. که این عکسها نشان دهنده این گفته هاست   اونجا هم دست از بازیگوشی برنداشتی   اینم ی عکس کنار برج ساعت   ی عکس خعیلی قشنگ و هنری پ قبل از رفتن، همه به مامان میگفتن که هدیه رو نبر اذیت میشی چون ماشالاااااااا سنگین هم شدی. بخاطر همین هم مامان ی کالسکه هم برای شما برداشت. که باعث راحتی مامان شده بود اونجا که راحتتر به زیارتش میرسیده و حتی تو همون میخوابیدی و موقع خواب هم (نصف شبها)مامان جوووووووووون میزاشتت تو کالسکه و میرفتی...
4 اسفند 1392

ولیتاین مبارک

سلام خوبی عزیزم؟ ولیتانتوووووووووووووووووووووون مبارک         میترا جووووووووووون و هدیه جوووووووووووونم شما ها عشق من هستین تا ابد.     دوستتون دارم و عاشقتون هستم خعیلی. ...
24 بهمن 1392

بازگشت از سفر حج

سلام خوبی حاج خانومم؟ خلاصه این دلتنگی من بعد از 10 روز بسر اومد البته پروازتون دو بار به  تاخیر افتاد که من داشتم دق میکردم.   دیگه ساعت نزدیک دو نصف شب بود که چشمم به جمالتون روشن شد. حالا چن تا از عکسهای مدینه تونو میزارم تا باز سر فرصت از عکسهای مکه بزارم. حرم پیغمبر.....   قبرستان بقیع.........   ی دوست سیاه پوست       مسجد شجره.....   مسجد شجره محرم شدین و با لباس احرام بسوی کعبه حرکت کردین. پست بعد عکسای مکه رو میزارم خعیییییییییییییییلی دوستتون دارم حاج خانوما ...
18 بهمن 1392

سفر مکه

سلام خوبی حاجیه خانوم من؟؟؟؟؟؟ چن سال پیش منو مامان جوووون برای مکه اسم نوشتیم. یکی دو سالی بود که اسممون در اومده بود و بخاطر اینکه شما کوچولو بودی بیخیال بودیم. تا اینکه امسال دیدم دیگه وقتشه ماشالااااااااااا خانومی شدی. من با اجازتون فیشمو تقدیم کردم به شما و با مامان برین بسوی سرزمین وحی. دیگه ی کاروان اسمتونو نوشتینو برای پنجم بهمن قرار شد برین . که دیشب ساعت 11:20 دقیقه شب پرواز کردین. از روزی که کاروانتون مشخص شده دلم براتون تنگ میشد ولی خودمو دلداری میدادم. تا اینکه روز رفتن رسید واااااای دلم داشت میترکید باورم نمیشد که 10 روز نبینمتون ولی داشتین جایی میرفتین که هر کسی آرزوشه پس دلم آروم میشد. لبا...
10 بهمن 1392